رنج‎های ورتر جوان

ساخت وبلاگ


«من، هر چه از داستان ورتر بینوا جسته و یافته ام، همه را در این دفتر گرد آورده ام و پیشکش شما می کنم و می دانم که از این بابت قدردانم خواهید بود. چه، یقین که از روح و منش او ستایش و محبت، اما از سرنوشتش اشک خود را دریغ نخواهید داشت.»


کتاب اول

چهارم مه‎ی 1771

چه قدر خوشحالم که گذاشته ام و رفته ام! دوست عزیز، راستی که قلب آدمی چیست! من، تویی را که دوست دارم و دلبسته اش هستم می گذارم و می روم و خوشحالم! می دانم که تو می بخشی‎ام. آخر مگر آشنایی های دیگرم را هم سرنوشت برای آن دستچین نکرده بود که به دل مثل منی رنج برساند؟ ...


رنج‎های ورتر جوان | یوهان ولفگانگ فون گوته | محمود حدادی | نشر ماهی


هنر سیر و سفر...
ما را در سایت هنر سیر و سفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0astorycry8 بازدید : 223 تاريخ : جمعه 7 تير 1398 ساعت: 20:12